قوله تعالى: بسْم الله الرحْمن الرحیم بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.


تبارک با برکت است الذی نزل الْفرْقان آن که فرو فرستاد این نامه جدا کننده على‏ عبْده بر بنده خویش، لیکون للْعالمین نذیرا (۱) تا جهانیان را آگاه کننده‏اى بود بیم نماى.


الذی له ملْک السماوات و الْأرْض آن خداوندى که او راست پادشاهى آسمان و زمین، و لمْ یتخذْ ولدا و هیچ فرزندى نگرفت، و لمْ یکنْ له شریک فی الْملْک و او را هرگز در پادشاهى انباز نبود، و خلق کل شیْ‏ء و بیافرید هر چیز را، فقدره تقْدیرا (۲) آن را اندازه‏اى نهاد و هنگام.


و اتخذوا منْ دونه آلهة و خدایان گرفتند فرود ازو، لا یخْلقون شیْئا و همْ یخْلقون خدایانى که هیچ چیز نیافرینند و ایشان خود آفریده‏اند، و لا یمْلکون لأنْفسهمْ ضرا و لا نفْعا و بدست ایشان نیست گزندى و نه سودى، و لا یمْلکون موْتا و لا حیاة و بدست ایشان نیست مرگى و زندگانى و لا نشورا (۳) و نه باز انگیختن پس از مرگى.


و قال الذین کفروا ناگرویدگان گفتند: إنْ هذا إلا إفْک افْتراه این نیست مگر دروغى که او نهاده و أعانه علیْه قوْم آخرون و یارى داده او را بر ان گروهى دیگران، فقدْ جاو ظلْما و زورا (۴) ناگفتنى و دروغ است که آوردند.


و قالوا أساطیر الْأولین و گفتند این افسانهاى پیشینیان است، اکْتتبها که نوشتن آن خواست، فهی تمْلى‏ علیْه بکْرة و أصیلا (۵)» تا آن را بر وى خوانند بامداد و شبانگاه.


قلْ أنْزله گوى فرو فرستاد این نامه را، الذی یعْلم السر فی السماوات و الْأرْض آن کس که نهان داند در آسمانها و زمینها، إنه کان غفورا رحیما (۶) و اوست که همیشه آمرزگار بود و بخشاینده.


و قالوا ما لهذا الرسول و گفتند چیست این فرستاده را، یأْکل الطعام که خورش میخورد، و یمْشی فی الْأسْواق و در بازارها مى‏رود، لوْ لا أنْزل إلیْه ملک چرا فریشته با او فرستاده نیست، فیکون معه نذیرا (۷) تا با وى هم آگاه کننده بود و ترساننده.


أوْ یلْقى‏ إلیْه کنْز، یا گنجى باو افکندندى، أوْ تکون له جنة یأْکل منْها یا او را رزى بودى که از آن مى‏خوردید، و قال الظالمون و گفتند آن ستمکاران: إنْ تتبعون إلا رجلا مسْحورا (۸) پى نمى‏برید بمردى جادویى کرده با وى.


انْظرْ کیْف ضربوا لک الْأمْثال این شگفت نگر که چون ترا مثلها زدند، فضلوا که درماندند. فلا یسْتطیعون سبیلا (۹) و راه نیافتند.


تبارک الذی إنْ شاء با برکت آن خداى که اگر خواهد، جعل لک خیْرا منْ ذلک ترا به دهد و کند جنات تجْری منْ تحْتها الْأنْهار بهشتهایى که میرود زیر آن جویها و یجْعلْ لک قصورا (۱۰) و ترا کوشکها کند.


بلْ کذبوا بالساعة که ایشان خبر رستخیز مى‏دروغ شمرند، و أعْتدْنا لمنْ کذب بالساعة سعیرا (۱۱) و ساختیم ما آن کس را که دروغ شمرد خبر رستخیز آتشى سوزان.


إذا رأتْهمْ منْ مکان بعید که آن گه که ایشان را بیند از جایى دور، سمعوا لها تغیظا و زفیرا (۱۲) آواز آن شنوند و بانگ و زفیر.


و إذا ألْقوا منْها مکانا ضیقا و چون ایشان را در دوزخ افکنند در آن جایگاه تنک، مقرنین گردن بسته، دعوْا هنالک ثبورا (۱۳)» بر خویشتن از آن جاى بزارند.


لا تدْعوا الْیوْم ثبورا واحدا امروز بر خویشتن هلاک نه یک بار خوانید، و ادْعوا ثبورا کثیرا (۱۴) که هلاک فراوان خوانید.


قلْ أ ذلک خیْر پیغامبر من گوى آن به، أمْ جنة الْخلْد یا آن بهشت جاویدى، التی وعد الْمتقون آن که وعده دادند پرهیزگاران را؟.


کانتْ لهمْ جزاء و مصیرا (۱۵) این ایشان را پاداش است و جایگاه.


لهمْ فیها ما یشاون خالدین، ایشانراست در آن هر چه میخواهند جاویدان، کان على‏ ربک وعْدا مسْولا (۱۶) این وعده‏ایست از الله درخواستنى است و بازخواستنى.


و یوْم یحْشرهمْ و ما یعْبدون منْ دون الله روز رستخیز بینگیزیم ایشان را و آنچه مى‏پرستند فرود از الله از مردمان و فریشتگان، فیقول أ أنْتمْ أضْللْتمْ عبادی هولاء گوید آن شما بودید که بى راه کردید بندگان من؟ أمْ همْ ضلوا السبیل (۱۷) یا ایشان خود از راه بیفتادند؟ قالوا سبْحانک گویند پاکى و بى‏عیبى ترا ما کان ینْبغی لنا أنْ نتخذ منْ دونک منْ أوْلیاء سزا نبود ما را که ما را بخدایى گرفتند فرود از تو و لکنْ متعْتهمْ و آباءهمْ لکن برخوردار کردى ایشان را و پدران ایشان را، حتى نسوا الذکْر تا یاد فراموش کردند، و کانوا قوْما بورا (۱۸) و قومى بودند نیست شده.


فقدْ کذبوکمْ بما تقولون پس دروغ زن کردند شما را در آنچه شما مى‏گفتید، فما تسْتطیعون صرْفا نتوانند که از خویشتن باز گردانند.


و لا نصْرا و نتوانند که یکدیگر را به کار آیند و منْ یظْلمْ منْکمْ و هر که کافر شود از شما، نذقْه عذابا کبیرا (۱۹) بچشانیم او را عذابى بزرگ.